زارا حیات خان، دختری مسلمان است و در پاکستان زندگی می کند. بعد از مرگ خدمتکار خانه (که هندو است)، زارا تصمیم می گیرد که به وصیت وی عمل کرده، خاکسترش را به هندوستان برده و در رودخانه ای مقدس بریزد ولی در میانه راه اتوبوسی که سوار آن شده بود دچار سانحه می شود و …