در طول جنگ جهانی دوم، در فرانسه، ژان پیکاد جنایتکار است که قرار است از طریق گیوتین اعدام شود، اما حمله هوایی آن را قطع و اجازه می دهد تا او فرار کند. بازرس بنت او را رد می کند و او را به ارمغان می آورد. اما در طول راه، آنها می شنوند که یک پل راه آهن حیاتی به آلمانی ها، که ظاهرا توسط عوامل متفقین تخریب شده است. آلمانی ها 100 فرانسوی را می گیرند و تهدید می کنند که آنها را اعدام کنند مگر اینکه خرابکارها پیش بروند. پیکارد که ترجیح می دهد از دست گروه ستیزه جویی که مخالف گیوتین است، بمیرد، پیشنهاد می دهد که به آلمانی ها برود و می گوید که او خرابکار است. بنت قبول می کند و به همین ترتیب آنها به روستایی نزدیک می اندیشند که پل برای یادگیری همه چیزهایی است که می توانند داشته باشند تا پیکارد بتواند آلمانی ها را متقاعد کند که او خرابکار است. در حالی که پیکارد، یک زن گربه، با یک زن جوان ملاقات می کند و با او درگیر می شود.