اولین داستان درباره ناندا، یک مرد جوان است که کلکته را ترک می کند تا به عنوان یک مامور پست در یک روستای آلوده شده مالاریا کار کند. یک پست مدرس توسط یک دختر یتیم یتیم Ratan مراقبت می شود. تنها آرزویش در روستا در آموزش راتان چگونگی خواندن و نوشتن است. داستان دوم در مورد یک دانش آموز آمولیا است که پس از اتمام امتحانش به روستای خود می رود. مادر بیوه او بسیار مشتاق است که او ازدواج کند و دختر را نیز انتخاب کرده است. او انتخاب مادر خود را رد می کند، و مجبور به انتخاب برخی از دختران، ازدواج یک مادربزرگ پر جنب و جوش است که آماده است تا آزادی او را رد کند.