انفجار مواد شمیائی مرد چوپانی را که در مجاورت آن قرار گرفته، آلوده و بیمار میسازد. "عبدالله" برادر چوپان در مقابل اصرار اهالی روستا، که تصور کردهاند آنها دچار بیماری مسری لاعلاجی شدهاند به همراه همسر و فرزندش روستا را به قصد تهران ترک میکنند. در تهران چوپان با یاری یک همشهری مهاجر، در بیمارستان بستری میشود، پزشک معالج که علت حقیقی بیماری را دریافته به رئیس بیمارستان گزارش میکند. این آزمایش که به صورت سری وسیله خارجیان در ایران صورت گرفته و باید مکتوم بماند، باعث دخالت سازمان امنیت در این ماجرا میشود و زیر نظر یک آمریکائی با نام "جاوتیس" کوشش میکنند که چوپان را از ایران خارج کنند. این توطئه با یاری یکی از پزشکان متعهد و مبارز عقیم میماند و بیمار در راه فرودگاه ربوده میشود. اما "ساواک" پیگیرانه به جستجو میپردازد و سرانجام انها را در مسافرخانهای مییابد. ساواک بیمار را ربوده و همسر و فرزند او را ترور میکند. عبدالله وقتی با این واقعه روبرو میشود به تعقیب جاوتیس پرداخته و او را به انتقام فامیلش به قتل میرساند