«سعید» نوجوانی هجده ساله است که پدر و مادرش را از دست داده است، در بندر انزلی به تنهایی زندگی میکند و برای امرار معاش به کارهای خلاف از جمله شکار غیرقانونی پرندگان روی میآورد. زمان سربازی او نیز فرا رسیده است، اما او آرزوی رفتن به خارج از کشور را در سر دارد و فکر میکند که همهی مشکلاتش در آن سوی مرز حل خواهد شد. پدر دوستش «حمید» رانندهی تریلی است و پس از مدتی بیکاری قرار است محمولهای را به ترکیه برساند. آنها مخفیانه سوار تریلی میشوند و در طول راه پی میبرند که محمولهی تریلی اشیاء عتیقه است. هنگامی که رانندهی تریلی، پدر «حمید» نیز پی به واقعیت امر میبرد، جدالی بین آنان و صاحبان محموله در میگیرد...