راهبان پیری سال]ای زندگی خود را در محل دورافتادهای میگذراند و با همسرش زندگی یکنواخت و آرمی دارد تا اینکه یک روز حکم بازنشسته شدنش را به او میدهند. با این حکم همه چیز برای راهبان به پایان میرسد و جای او را راهبان جوانی میگیرد. حالا راهبان پیر باید محل سکونتش را تخلیه کرده و به جائی برود که نمیداند کجاست.