سروان «ناصر محمدی» یکی از کارآگاهان اداره آگاهی است که با همسرش مریم و دخترشان زندگی میکند. او طی مأموریتی، مسئولِ پیگیری قتلِ یک نوازندۀ ارکستر سمفونیک میشود که جسد سوختهاش را در محل تخلیۀ زباله پیدا کردهاند. وی در طول بررسیهای خود، به محل ارکستر سمفونیک هم سر میزند و در آنجا با برادر مقتول آشنا میشود. یک شب، کارآگاه محمدی هنگام تماشای یک برنامه تلویزیونی، مصاحبهای با یک محکوم به اعدام را میبیند و نکاتی نظرش را جلب میکند. او به تهیهکننده آن برنامه تلویزیونی تماس میگیرد و سرانجام به سرنخهای جدیدی میرسد؛ اما با دنبال شدن جریان پرونده، اتفاقاتی دیگری رخ میدهد؛ از جمله اینکه سروان محمدی، جسد دختر خود را در صندوق عقب اتومبیل پیدا میکند و درمی یابد که باآدمهای خطرناکی سر و کار دارد و بههمین سبب، از پیگیری پرونده، منصرف میکند. قاتل نیز که خلافکاری هوشمند و همهفنحریف است، متواری میشود. این مجموعه تلویزیونی، جزءِ نخستین سریالهایی بود که در آن تابوی شکستناپذیری پلیس در مقابله با خلافکاران شکسته شد