عدهای کارگر در یک کال نمک در کنار یکدیگر مشغول کار هستند. سر کارگر آنها که «سیف» نام دارد و در ضمن رابط ارباب نیز است، در کودکی پدرش را عمال خان از بین بردهاند و اینطور وانمود کردهاند که کارگران سبب قتل او بودهاند. به همین جهت «سیف» کینه کارگردان را به دل دارد و دائما درصدد اذیت و آزار آنان میگردد. سرانجام «سیف» طی ماجرایی متوجه واقعیت امر شده و درصدد نابودی خان بر میآید.