«ارسطو» کامیون خودش را که پس از یک تصادف شدید آسیب دیده تعمیر میکند و طبق رسم و رسوم مردم «شمال» باید برای این کامیون یک «خروس سیاه» بکشد. ارسطو به دنبال خرید خروس سیاه میرود، اما خروسی پیدا نمیکند...
در ادامه نقی قرار است یک گنبد و دو گلدسته را از مازندران به تهران و به روستایی در قشم ببرد. این گنبد و گلدستهها به سفارش یکی از اهالی قشم ساخته شده و باید تا آنجا حمل شود. در طول مسیر هر بار که این کامیون به شهری میرسد، مردم شهر به استقبال و زیارت این کامیون میآیند که حامل این گلدسته و منارهها و نیز نقی، ارسطو و پنجعلی است ...