"اکبر" به قصد حضور در مراسم ازدواج برادرش از بندرعباس عازم تهران میشود و در آنجا درمییابد که برادرش با یک چاقوکش به خاطر دختری درگیر و ناجوانمردانه کشته شده و قاتل نیز به دست مامور دولت به قتل رسیده است. اکبر متوجه میشود که دختر از برادرش حامله است، همهی امید اکبر در وجود آن بچه خلاصه میشود. "یونس" (برادر قاتل) که از دختر کینه به دل دارد، در فرصتی او را کتک میزند. دختر فرزندش را از دست میدهد و اکبر خشمگین با یونس درگیر شده و او را به قتل میرساند و سپس خود را تسلیم قانون میکند.