مردی عاشق زنی میشود که همسر دوست اوست و به همین جهت عشق خود را فاش نمیکند. زن فاسق جوانی دارد و پنهانی در خانهای متروک با او دیدار میکند. راز مدتها پوشیده میماند. دوست شوهر شبی زن را میشناسد و به سبب درگیری اخلاقی با شوهر او خود را میکشد. زن جوانی به وسیلهی زنهای محله که به عشق او حسادت میورزند رسوا میشود و خودکشی میکند. و شوهر جسدش را در حوض خانهی متروک دفن میکند و فاسق زن سر به بیابان میگذارد.