داستان زنی است بهنام سوگند که با نوزادی از زندان آزاد میشود.سالها بعد،پسرش امید را میبینیم که به نوجوانی رسیده و از کانون اصلاح و تربیت بیرون میآید تا با هم به خانهای که سوگند تازه اجاره کرده بروند.این خانه در عینحال آرایشگاه زنانه هم هست و سوگند برای تامین هزینههای زندگی سخت میکوشد و علاوه براین،کاری هم برای پسرش در یک مکانیکی مهیا میکند.در همین زمان،خواهر سوگند به اسم بنفشه برای تحصیل در دانشگاه از شهرستان به تهران آمده و دارد همه جا را به دنبال خواهرش میگردد...