هانامان پراساد سینگ، معاون پلیس صادقانه، دوست و خانواده خود را با شعبده بازی با نام رامش کوماق زندگی می کند. همسر هانومان پس از زایمان نوزادان دوقلوی مرد را ترک می کند؛ پس از پیدا کردن که همسر رمش، دویانی فرزند خود را از دست می دهد و هومن مانع از آن می شود که یکی از پسرانش را به رامش بفرستد. متاسفانه Ramesh در میان انجام یک شیرین کاری عبور می کند در حالی که سرگرم مخاطبان خود را ترک فرزند به توسط Devyani که تا حال رشد می شود Shyam آورده؛ یک شعبده باز مثل پدرش است. در حالی که از سوی دیگر بازرس هانومان به دست جعلی دستیار کمیساریای پلیس شارما و داکای شایتان سینگ برای جاسوسی تعداد زیادی از میله های طلا به اشتباه متهم شده است. هنگامی که هانیوان سعی می کند اسم خود را با آوردن مجرمان واقعی به عدالت، توسط شیتان سینگ کشته شود؛ زمانی که پسرش از مرگش مطلع شد، به معبد باگوان شری هانومان می رود و به او می گوید تنها برای دریافت یک مزیت استثنایی با قدرت بسیار زیاد برای مبارزه با افرادی که در معرض بی عدالتی به دست طاغوتان هستند بسیار زیاد است که چند سال بعد در نظر گرفته می شود به عنوان توفان توسط مردم روستای خود. انگیزه توفان در زندگی شامل پاک کردن نام پدرش با بازیابی طلا به سرقت رفته و در عین حال مجرمان واقعی را به عدالت می دهد، در حالی که انگیزۀ شیآن برای انجام قصهای است که پدرش را به قتل رساند.