وحید کارگاه ساخت ابزار تعزیه دارد و این شغل را از پدرش به ارث برده است. او که در ایام میانسالی قرار دارد، پس از چندین سال بچهدار شده و خوشحال است که معصومه همسرش را شاد میبیند. وحید دوست ندارد این خوشحالی به هیچ قیمتی از دست برود، اما در همین اثنا مشکلی عجیب به وجود میآید و او ناگزیر است بین خودش و همسرش یکی را انتخاب کند...