«احمد» حسابدار شرکت کویران، مأمور بردن حقوق کارگران محلی به یکی از مناطق دور افتاده مرزی در شرق کشور است. در یکی از پستهای بازرسی بین راه از او خواسته می شود تا با پیرزنی مریض، عروس و برادر کوچک او را همراه خود ببرد و در یکی از روستاهای بین راه پیاده کند...توفان شن در میگیرد آنها در کویر گم میشوند و ناخواسته به قلعه متروکهای میرسند. برخورد ساکنان قلعه با آنها باعث بروز حوادثی میشود...