"آقا کمال" مرد زاهد و پرهیزکار، عهدهدار قیمومیت دختری میشود. دختر مورد علاقهی پسر آقا کمال است و مرد زاهد نیز خود با دیدن دختر شیفتهاش میشود. این عشق رفته رفته همه وجودش را تسخیر میکند اما آقا کمال نمیخواهد که شیطان بر زهد و تقوایش چیره شود خود را زخمی میکند و سرانجام نیز در پای سقاخانهی محلهاش درمیگدرد.