زن و شوهری شب را در قهوه خانه ای به صبح می رسانند و زن که آبستن است دوقلو می زاید. زن قهوه چی (فرخ لقا هوشمند) یکی از دخترها را برای خود برمی دارد و دیگری را به مادرش می سپارد. والدین گل پری (جمیله) در تصادف قطار کشته می شوند و گل پری که وارث ثروت والدینش است دایم با تهدید پسر عمویش محسن مواجه است. دختر دیگر (جمیله)، که کاملاً به گل پری شباهت دارد، در کنار گروهی مطرب دوره گرد بزرگ می شود. هر دو دختر به دنبال حادثه ای مشابه مجبور می شوند خانه ی خود را ترک کنند. اصغر (سیدعلی میری) خواهر روستایی را به شهر می برد و پهلوان رضا (رضا بیک ایمانوردی) خواهر شهری را می یابد و او را در یک گروه شادمانی به کار می گیرد. خواهر روستایی سر راه بیژن (امیر فخرالدین) قرار می گیرد و آن دو به تدریج به هم انس می گیرند. وقتی همه چیز به دلیل شباهت دو خواهر به هم ریخته است با کمک زن قهوه چی حقیقت فاش می شود و رضا پهلوان با خواهر شهری و بیژن با خواهر روستایی ازدواج می کنند.