"فرهمندپور" معلم ریاضی شهرستانی، سرانجام به آرزوی خود که زندگی در تهران است، میرسد ولی در تهران او با مشکلات، اجاره مسکن مناسب و تهیه هزینه اجاره بها و زندگی، ناچار از کار مداوم، به صورت اضافه کاری و حتی مسافرکشی میشود. همسر معلم نیز برای کمک به زندگیشان ناچار از پذیرفتن شغلی میشود. در این شرایط سرپرستی کودکشان به عهده همسایه گذارده میشود که به جهت غفلت وی، کودک گم میشود. کودک را همکار سالمند معلم مییابد ولی تلاش و هیجان زیاد او باعث مرگش میشود. معلم بالاخره بر تردیدش فائق آمده و تصمیم به بازگشت به شهرستان محل تولدش را میگیرد. همسر که این را یک شکست تلقی میکند، حاضر به همراهی معلم نیست ولی معلم و فرزندش آماده حرکت میشوند. در آخرین لحظات همسر نیز به آنها میپیوندد.