"سالار" مالک پرنفوذ منطقه، قصد دارد با خواستگاری دختر مالک آبادی بالا برای پسرش "فرهاد" به دامنه نفوذ خود بیفزاید. اما فرهاد با توجهی که به "گلناز" روستائی ساده دارد، نقشه پدر را عقیم میگذارد. سالار با نقشههایی کوشش میکند که گلناز را از فرهاد دور کند و پس از یک سلسله ماجرا، سرانجام این عشق پاک و پرصداقت فرهاد و وگلناز است که پیروز میشود.