در جنگ و درگیری هایی که در کردستان شروع شده، بخش وسیعی از منطقه مینگذاری شده و هر روزه عده ای سرباز کشته می شوند. کاوه کیانی که در خنثی کردن مین ها تخصص دارد و فقط چهار ماه از خدمت سربازی اش باقی مانده برای مأموریت عازم منطقه می شود. از همان روز اول فرمانده تأکید دارد که بین سربازان و مردم معمولی هیچ گونه مراوده و دوستی نباید وجود داشته باشد، زیرا ممکن است در میان آنها ستون پنجمی و جاسوس هم باشند. کیانی چند بار در مأموریتهایش دختر چوپانی را می بیند که اطراف سنگر آنهاست.این دیدار هر روزه به تدریج به آشنایی تبدیل می شود. رابطه روناک با کیانی ابتدا خصمانه است، اما یک روز که هر دوی آنها در برف و کولاک گیر کرده اند. ابتدا کیانی و بعد روناک برای در امان ماندن از سرما به غاری در دل کوه پناه می برند. روناک بر اثر سرمای شدید دست و پاهایش یخ زده و کیانی آتش روشن می کند و دستکش و جورابش را بر تن او می کند و روناک را از مرگ نجات می دهد. این غار مخفیگاه روناک و جایی است که او با بی سیم با سران گروه چریکی تماس می گیرد. آنها به روناک می گویند زمان مناسب کشتن کیانی رسیده و او باید مأموریتش را انجام دهد. روناک خیلی سعی می کند، اما وقتی که فکر می کند کیانی جان او را نجات داده قادر به این کار نیست. به خاطر برف و کولاک آنها سه روز در غار گرفتار می شوند و طی این مدت در حرف هایی که به هم می زنند، روناک متوجه می شود که کیانی با دیگران فرق دارد و کم کم به او علاقه مند می شود. چریک ها که رد آنها را گرفته اند قصد کشتن کیانی را دارند اما موفق نمی شوند. روز بعد کیانی و روناک هر دو بازجویی و مجازات می شوند. چریک ها برای اینکه میزان وفاداری روناک به گروه را بسنجند، به او می گویند در مسیر عبور کیانی مین کار بگذارد. پس از رفتن او چون هنوز به روناک شک دارند؛عده ای دیگر چریکها را مأمور می کنند در مسیر کیانی مین کار بگذارند. روز بعد عید نوروز است. کیانی در حالی که در سنگر هفت سین آماده کرده لباس های جدیدش را می پوشد تا به مأموریت برود. از طرفی نیز روناک زیباترین لباسش را پوشیده و گوسفندان را برای چرا آورده. کیانی متوجه می شود که روناک او را از دور نگاه می کند و متوجه می شود که او با بستن باریکه ای از پارچه ای قرمز بر سیم ها محل کار گذاشتن مین ها را مشخص کرده، اما لحظه ای بعد کیانی بر اثر انفجار مین هایی که دیگر چریک ها کار گذاشته اند زخمی می شود. روناک که صدای انفجار مین را شنیده، سراسیمه به سوی کیانی می دود اما در مسیر او نیز مین کار گذاشته شده و بر اثر انفجار، روناک و کیانی کشته می شوند.