«محسن عندلیب» یک وکیل دعاوی است که به تازگی همسرش را در یک حادثهی اتومبیل از دست داده و در صدد است دفتر وکالتش را تعطیل کند؛ که با پروندهی پیچیده و پر از راز و رمز یکی از دوستان قدیمیاش با نام «شهباز» روبرو میشود... خانم «مافی» همسر «شهباز» که صاحب یک کارخانهی پرسود است، هنوز درگیر مشکلات ازدواج ناموفق قبلیاش است و نمیداند با وضعیت دخترش «آیدا» که نزد پدرش به سر میبرد چه باید بکند؟... در این حال «شهباز» از «عندلیب» میخواهد که برای جلوگیری از مشکلات آینده نام «آیدا» را از شناسنامهی همسرش، خانم «مافی» حذف کند. وکیل جوان ابتدا تردید دارد، اما...