خوانندهای شهرستانی برای کار در راه سفر به تهران است که اتومبیلش دچار اشکال میشود.کاباره دار تهرانی که او نیز به محل کارش میرود با خواننده برخورد ناخوش آیندی پیدا میکند.آن دو بار دیگر در پانسیونی یکدیگر را مییابند و برخوردهایی که چندان دوستانه نیست ادامه مییابد.در همین حال دو دانشجوی جوان ساکن پانسیون که شیفتهی هم شده اند فکر کارباره دار و خواننده را مشغول میکند.این دو که جرئت ابراز عشقشان را ندارند با یاری کاباره دار و خواننده با یکدیگر وصلت میکنند و در این فاصله خواننده و کاباره دار نیز بیش تر نزدیک میشوند و سرانجام باهم ازدواج میکنند.