تونی ماردا جونیور، کارآگاه خصوصی Hotshot، به شهر Beamsville می رسد که توسط دون انچیلادا، رئیس نیروی انتظامی دنبال می شود. همانطور که او را به سمت درایو محلی هدایت می کند، یک شهاب صورتی سرگردان و در جنگل های اطراف سقوط می کند. شهروندان در تعقیب پاره پاره می شوند، اما همانطور که زوج های جوان از طریق جنگل به دنبال سنگ می روند، زنان به نیمی فمن ها تبدیل می شوند. صبح روز بعد، دوست پسر خود را در شوک بی رحمانه یافت و یک دهانه خالی که در آن شهاب سنگ فرود آمد. شهردار در مورد این رویداد به پیشنهاد انتخاب مجدد خود نگران است و کمک تونی را در حل این رمز و راز می پذیرد. با این حال، Clip Bacardi، هواشناسان تلویزیونی تلویزیون محلی، با یک تکه از شهابسنگ که در جنگل یافت شده است، شروع به تحقیق می کند، و صدای آن همه زنان را در شهر به شهرهایی تبدیل می کند که به راحتی پوشیده شده اند. شکار مرسوم برای شهاب سنگی، ماری ان کوللسکی، ماری انکوالسکی، دوست دختر کلایپ، که در حال حاضر سازماندهی جذب شهر است، روبرو می شود. پس از محکوم کردن او، تونی و کلیف به جنگل می آیند و شهاب را در یک غار پیدا می کنند، جایی که زنان می آیند تا آن را پرستش کنند. با مردان باقی مانده در شهر به زامبی های خیره کننده کاهش یافته، تونی و کلیف دستگیر شده اند و تونی به عنوان یک فداکاری به شهاب سنگ ارائه می شود. همانطور که شهاب تونی به آن تسبیح می دهد، اما قدرت آن باعث می شود که دیوار غار به هم بریزد و آن را در دریاچه شهر بشوید، آن را از بین ببرد و زنان را به حالت عادی بازگرداند.