پدری متمول و دلخواه درمییابد که دو پسرش با دو دختر از خانوادهای متوسط ازدواج کردهاند.پدر همسران پسرهایش را میراند و فرزندان او نیز "قصر زرین" پدر را ترک میگویند و تنهایش میگذارند.پدر مغرور در تنهایی به یاری مستخدم قدیمیاش متدرجاٌ واقعیت را درمییابد واینبار خود به سراغ پسرانش و همسران آنها رفته و آنها را به خانواده بازمیگرداند.