کاپیتان رانویر وظیفه دستگیری دو تروریست به نام شاکا و دارا است. پس از ورود به منطقه، او با ملاقات با رادیکا، دختر راجاهاشاب، که همچنین یک ماندی است، ملاقات می کند. دومی از او حمایت می کند و عروسی اش را با دخترش تنظیم می کند. قبل از این که تعامل برقرار شود، رانویر متوجه می شود که او در Shaka رقیب دارد، که قبلا در رادیکا در عشق بود و همه چیز برای جلوگیری از این ازدواج در هر هزینه و هزینه ای است. رانویچ تصمیم می گیرد که عروسی خود را تا تعویق بگذارد تا زمانی که شاکا و همکارانش را دستگیر کند - این تصمیم نه تنها او را در برابر تروریست های خوب مسلح قرار می دهد، بلکه موجب ربودن یک اتوبوس از وحشت می شود که شامل رادیکا و او بابا