حکایت عشق ناپاک دختری یهودی بهنام حمیرا به مردی علوی بهنام شوذب در زمان حکومت بنی امیه است، که زندگی او را به بازی گرفته و باعث جدایی وی از همسر باردارش، ماریا، و خیانت به آل علی(ع) میشود. او حتی پسر شوذب، زید، که عاشق دخترش، رباب شده است را میکشد و شوذب را به دیوانگی میکشاند. شوذب در زندان بنیامیه در عالم رویا، ماریا، زید و رباب را میبیند و به خونخواهی حسین بن علی(ع) از زندان فرار میکند...