همسر "ناخدا" ظاهراٌ افلیج شده و "دریا" خواهرزادهاش برای یاری خاله نزد او میرود. اما شیفتهی ناخدا میشود. ناخدا حاضر به پذیرفتن این عشق نمیشود. در همین زمان یکی از دوستان ناخدا به نام "مسلم" که اشتباهاٌ متهم به قتل شده به او پناه میآورد. ناخدا او را پنهان میکند. بین مسلم و دریا روابطی برقرار میشود، ولی پس از چندی مامورین که به محل اختفا مسلم آگاه شدهاند او را دستگیر میکنند. شایع میشود که ناخدا به خاطر عشق به دریا و حسادتریال مسلم را لو داده است. ناخدا برای اثبات واقعیت به جستجوی قاتل اصلی پرداخته و دختر و مرد جوان با یکدیگر ازدواج میکنند و مراتب وفاداری ناخدا به همسرش نیز آشکار میشود.