داستان فیلم ترکیبی پیچیده از سه درونما به اصلی است که در یکدیگر درهم آمیختهاند. نمایشنامه نویس روشنفکر جوانی میکوشد نمایشنامهای را درباره ایمان زمان اشکانی، هنگامی که ایران میان دو فرهنگ شرق و غرب واقع شده بود، پرصحنه بیاورد. خودنمایش و زندگی خصوصی مرد جوان و رابطهاش با رفیقه و دوستانش و ناتوانیاش در برقراری ارتباط با آنها، دو درونمایه دیگر هستند. فیلم همزمان در پی سه اندشه است: رابطه با گذشته، حال و آینده از طریق نمایش و اجرای آن، رایطه میان شرق و غرب، موقعیتی که از نمایش در زندگی مرد و اطرافیانش بازمیتابد و مهمترین اندیشه: گذشتن از سرحدهای بیارزش و باریک بینانه شرق و غرب برای رسیدن به خود انسانیت که در ورا و فراتر از همه مرزهاست