با ورود سواری زخمی به یک دهکده مرزی که تا اولین پاسگاه فاصله چندانی ندارد، آرامش به هم میریزد. سوار نیمهجان، پس از ابراز جملات نامفهومی از حمله دشمن به پاسگاه مرزی، درمیگذرد. به پیشنهاد کدخدای ده، «یاور» به همراه چند جوان، عازم تنگهای که در حوالی پاسگاه مرزی است، میشود. جوانها با یاری مردی به نام «مختار» - استوار اخراجی در رژیم گذشته – به رویارویی با دشمن پرداخته و تا رسیدن ارتش، فداکارانه مانع از عملیات نفوذی دشمن میشود.