یک مزاحم تلفنی با خبری دروغ سبب میشود تا «اعظم» که نگران سلامت پسرش «رضا» (دانشجوی رشته پزشکی در شمال کشور) است راهی جاده شمال شود. ساعتی بعد «رضا» به خانهاش میرسد و وقتی موتجه امر میگردد با موتور به جستجوی مادرش میرود. «اعظم» در پاسگاه پلیس راه وقتی مطمئن میشود تصادفی گزارش نشده، خوشحال به منزل برمیگردد و در منزل به انتظار دیدار پسرش بیدار میماند. ساعاتی بعد افسر پلیس خبر تأسف آور تصادف پسرش را اطلاع میدهد. رضا در بیمارستان بستری میشود و «اعظم» در جستجوی شناسایی مزاحم تلفنی برآمده و از خود بیخود او را با ماشین زیر میگیرد. جوان مزاحم تلفنی که شدیدا مجروح شده، «اعظم» را متوجه میکند که فرد دیگری گناهکار اصلی است.