"احمد" جوان کولی که مورد تنفر یکی از قبایل کرد است و از طرف آن ها متهم به دزدی میشود. او به ناچار فرار میکند و طی حوادثی به گروه راهزنان به سرپرستی اسد میپیوندد تا این که شیفته ی دختر یکی از خوانین کرد به نام "گلنار" میشود.احمد سرانجام پس از مبارزاتی گلنار را به دست میآورد.