اتومبیل یک بازاریاب از خودراضی به نام جیمز استارکس در میانه یک ناکجاآباد خراب می شود. وقتی استارکس می فهمد باید برای تعمیر اتومبیل مدتی را در آنجا بگذراند به کاروان یک پیرمرد فالگیر می رود و با اینکه اعتقادی به فال ندارد از وی می خواهد فالش را بگیرد....