در رژیم گذشته دانشجوئی به نام "محسن" که فرزند یک پزشک است بطور پنهانی با یک گروه مذهبی شروع به فعالیت سیاسی میکند. فعالیت سیاسی وی از طریق سرهنگی که در اداره مشترک کار میکند با اطلاع پدرش رسانده میشود پدر، فرزند را به دلیل شرکت در فعالیتهای سیاسی از خانه بیرون میکند. محسن به گروه میپیوندد و فعالیتش را توسعه میبخشد. بزودی به پزشک اطلاع داده میشود که محسن در جریان اختلافات درون گروهی به قتل رسیده است. بدنبال این حادثه پزشک را تبعید میکنند، پزشک در تبعید تحول پیدا میکند، خود درصدد مبارزه برمیآید و به همین منظور از تبعیدگاه میگریزد.