زوج متمولی چون صاحب فرزند نمیشوند،کودک مستخدمشان را به فرزندی قبول میکنند.زوج متمول نهایت محبت را درمورد کودک مبذول می دارند تا این که زن متمول صاحب کودکی میشود و از آن پس بنای بدرفتاری با فرزندخوانده اش را مینهد.مادر کودک که تحمل این وضع را ندارد پسرش را برداشته و از خانه میگریزد،اما در جریان حائثه ای درمیگذرد.در خانهی مرد متمول فرزند تازه وارد که با پسر مستخدمه اش انس گرفته از دوری او بیمار میشود و والدین متمولش با تقاضای بخشش از پدر کودک میخواهند که او نزدشان برگردد.پدر که به شدت افسرده است سرانجام گذشت میکند و پسرش را به خانوادهی اربابش برمیگرداند.این درحالی است که پسر مستخدمه که از دریافت آن چه در اطرافش میگذرد برای بازگشتن نزد برادر خواندهاش دلتنگ است.