سه پسر "علاءالدین" با شیطنت و مزاحمتهایش مردم شهر را به ستوه درآوردهاند تا اینکه یکی از پسران شیفتهی دختر حاکم میشود.دختر حاکم نیز متقابلاٌ به پسر عشق میورزد.آنها یارای مطرح کردن این عشق را در محضر حاکم ندارند تا اینکه پسران علاءالدین توطئهای را کشف کرده و با جانبازی دشمنان را سرکوب میکنند و آنزمان پسر علاءالدین شایستهی دامادی حاکم میشود.