کارگر جوانی_ رنگرز_ برای کار به جزیرهای میرود. در این خانهی دور افتاده واقع در نخلستانی وسیع، زن و شوهری زندگی میکنند. شوهر مریض و مالیخولیایی و دائم الخمر است. زن نجیب، برای آسایش شوهر، به امور خانواده و مزرعه میرسد. اما تنهاییش او را به کارگر جوان نزدیک میکند. محبت و رفتار صمیمانهی زن با جوان، شوهر را دچار سوءظن میکند. بیماری شوهر اوج میگیرد و در یک لحظهی بحرانی جوان و همسر را نابود میکند.