خبرنگاری با قطار وارد زادگاهش می شود و از همان بدو ورود خاطرات خود را که مربوط به سال های گذشته است مرور می کند، خبرنگار که برای یک روزنامه محلی قلم می زده تلاش دارد تا پرده از روی فساد و اختلاس مسئولان شهر بردارد. اما شهردار با نفوذی که در قدرت مرکزی دارد مانع از افشاگری های خبرنگار جوان می شود. در چنین وضعی بخشدار جدیدی وارد شهر می شود و از همان آغاز تصمیم می گیرد که بر نابرابری ها و بی عدالتی ها خاتمه دهد. مسئولان شهر از فرماندار می خواهند که برای جلوگیری از اغتشاش و ناامنی در شهر چاره ای بیندیشد. بخشدار خوش خیال با حکم فرماندار از کار برکنار می شود، اما همزمان خبرنگار عوامل فاسد شهر را افشا می کند. خبرنگار به ملاقات بخشدار برکنار شده می رود که قصد دارد شهر را ترک کند.