پیتر و ایوا، یک زن و شوهر خوب جوان انتظار اولین فرزند خود را، خرید خانه در روستای حومه. قبل از اینکه آنها به خانه جدیدشان بروند، دختر بچه را از دست می دهند. اوا به سختی با از دست دادنش مقابله می کند. پیتر احساسات مختلفی دارد. کودک او نبود که شروع شود. او نابارور است و امیدوار است که فصل از داشتن فرزندان به پایان برسد. هنگامی که آنها با همسایگان جدید ربکا و استیون، یک زن و شوهر بیرون رانندگی بی درنگ، به آنها کمک می کنند تا درد خود را فراموش کنند. اما ربکا و استیون واقعا کسانی هستند که می گویند آنها هستند؟