دختربچه ای در قطار با خانم معلم نویسنده ای آشنا می شود و با خاطره ای خوش از او خداحافظی می کند و از آن زمان به بعد برای تلفن و دیدار او به انتظار می نشیند. اما خانم نویسنده به قولش وفا نمی کند و با نوشتن رمانی با عنوان " قطار آن شب " موضوع را به سوژه ای داستانی مبدل می کند. بی تابی و بی قراری های دختربچه باعث آشفتگی ذهن او می شود، اما با این وجود امیدش را از دست نمی دهد و مصمم می شود که خانم معلم را پیدا کند و رؤیاهایش را که بصورت نقاشی های کودکانه و تصاویر ذهنی می بینیم به واقعیت تبدیل کند.