آقای «طریقت» مدیر یک شرکت ساختمانی است و زندگی مرفهی دارد. در جریان یک حادثه راز چهارده سالهاش برملا میشود و دخترش «مریم» پی میبرد که سالها قبل پدرش یک کیف حاوی مقداری پول را پیدا کرده و به دلیل نیاز، اقدامی برای بازگرداندن آن به صاحبش نکرده است. «مریم» ناراحت از این موضوع، در صدد یافتن صاحب کیف است. در این میان «اکبر» و «هوشنگ» دو دزد سابقهدار با خواندن اطلاعیهی «مریم» در روزنامهها وارد ماجرا میشوند و «اکبر» خود را به جای «رستگاری» صاحب کیف معرفی میکند و موفق به دریافت مقدار زیادی پول از «طریقت» میشود. «اکبر» و «هوشنگ» بر سر تصاحب پول درگیر میشوند و از سوی دیگر «مریم» و نامزدش «فرهاد» در ادامهی جستجوی خود موفق به شناسایی «رستگاری» صاحب کیف میشوند و در مییابند که او هفت سال قبل به شهادت رسیده است...