به هنگام پادشاهی احمد شاه قاجار، ابوالفتح میرزای صحاف که به همراه همسر و فرزندش اصلان از تبریز به تهران آمده و عضو انجمن مجازات است، با جذب رضا، تفنگچی معیر الدوله، نقشهای برای ترور شخصیتهایی را که از دیدگاه انجمن خائن به میهن هستند میکشند. ابوالفتح همسر و فرزندش را راهی ولایت میکند و به دستور او اسماعیل خان، رییس سازمان غله را که به انگلیس غله صادر کرده است و سبب کمبود غله و نان در کشور شده است، ترور میکند.پس از چندی، شبی رضا که در میخوارگی زیاده روی کرده، اسرار انجمن را نزد شعبان استخوانی فاش میکند و درگیری شعبان و همراهانش با او سبب میشود دریابد که شعبان نیز از آدمهایی است که انجمن ازشان استفاده میکند. ترور دوم را رضا با حضور در مجلس زنانه، هنگام سخنرانی متین السلطنه، مدیر روزنامه عصر جدید و مخالف سرسخت انجمن مجازات انجام میدهد. نوبت به ترور خان مظفر، عامل اصلی استعمار در ایران مشهور به هزاردستان که میرسد، او با پرداخت وجهی برای کمک به انجمن جان خود را میخرد.ترور سوم را شعبان با کشتن کفیل شعبه تأمینات در سلمانی انجام میدهد. ابوالفتح به رضا خبر میدهد که او به دلیل فاش کردن اسرار انجمن، خود باید به دست شعبان کشته شود. ابوالفتح به دلیل همسو شدن انجمن با هزاردستان، از آن جدا میشود و رضا نیز با حیلهای شعبان و همراهانش را به ته چاه میفرستد و خود تهران را ترک میکند.