«ساوالان» روستای آباد و سرسبزی در ناحیه کوهستانی آذربایجان مورد تهاجم پیاپی راهزنانی متشکل از اوباش آذربایجانی و روسیه تزاری قرار دارد. اهالی روستا پس از مشورت با کدخدا و دیگر بزرگان ده و با راهنمایی چرچی (فروشنده دوره گرد) تصمیم به استخدام تفنگچی میگیرند. برای این منظور کدخدا و چرچی عازم دوبایزید شهر مرزی کشور همسایه (ترکیه عثمانی) شده و پس از گذشت چند روز به همراه عدهای تفنگچیِ حرفهای به روستا باز میگردند. داستان « ساوالان» را یک عاشق (نوازنده و خواننده آذری زبان) روایت میکند.