"پیراک" پیرمردی تنها از مردم کرانه خزر تنها فرزندش را در مرز با قاچاقچیان از دست میدهد. سربازی که خبر شهادت فرزندش را میدهد، متدرجاٌ جای خالی فرزندش را میگیرد. پیراک از ناحیهی "سماک" ملاک زورگوی روستا_ به لحاظ دیونش در تنگناست و وقتی نمیتواند سماک را به اتخاذ روش ملایم متقاعد کند، با او درگیر میشود و در نهایت خود را قربانی میکند تا دیگران آسوده زندگی کنند.