رئیس شیلات منطقه با تبانی چند مامور عالیربته دولتی دست به سرقت محصولات شیلات میزند و چون خبرش وسیلهی "خوجه محمد" فاش میشود، رئیس شیلات چارهای نمیبیند جز اینکه دست به خودکشی بزند. رئیس جدید از طرف مقامات ذینفع منصوب میشود و با توصیهی مقامات، سعی در خاموش کردن خوجه محمد میکند و وقتی از راههای معمول به نتیجه نمیرسد، در یک فرصت او را در سردخانه حبس میکند تا در همانجا بمیرد. خوجه محمد نجات پیدا میکند و از آن پس تصمیم به مبارزهی علنی میگیرد. او کارگران را دعوت به اعتصاب و شورش میکند. ماموران امنیتی دخالت کرده و در این بین یکی دو تن از کارگران منجمله "دردی" نوهی خوجه محمد مضروب میشود. پس از چندی خوجه محمد یکبار که مامورین عالیرتبه دولتی مشغول بازدید از سردخانه هستند، درب را به روی آنها میبندد تا همگی یخ بزنند.