دنیس واتسون یک کارگر ایستگاه تلویزیونی است که تنها بازمانده یک تصادف هواپیمای ناشناخته، وحشتناک است که در آن کاملا بی رحم است. به زودی، دنیس توسط احساسات ناخوشایند و همچنین دیدن افراد عجیب و غریب به دنبال او و شنیدن صداهای نام او نامیده می شود که هیچ کس نیست، اما او می تواند بشنود. دنیس، نادیده گرفتن هشدارها از یک دوست بازیگر روان، تلاش می کند زندگی خود را در جریان بگذارد، در حالی که نشان می دهد که او در تصادف باید بمیرد، اما به نوعی فرار کرد، در حال حاضر غول پنهان مرگ ناگهانی می خواهد او را با فرستادن افسرانش، افرادی که اخیرا درگذشته، برای کشتن دنیس و پایان دادن به کار که مرگ برای آن برنامه ریزی شده است.