جولی بتیل با مشاغل دانشجویی خسته شده است. در 23 سالگی، با یک مدرک 5 ساله، می خواهد برای واقعی کار کند. او با یک شانس در مصاحبه شغلی با بن می ماند. او یک پسر است که تصمیم گرفت تا روزگار زندگی کند، با هرچیزی که از مسیر خود و قاچاق کمرنگ عبور می کند، می رود. بن می گوید او می آید و تابستان را با او در جنوب می گذارد. جولی کاهش می یابد سپس یک روز با یک ضربه، همه چیز را پشت سر گذاشت و به او پیوست.