یک گروه کوچک مبارز مسلمان در سال 1355، تعدادی از اسناد وزارت امور خارجه را به سرقت میبرند و یکی از اعضای گروه –احمد- سعی میکند اسناد را از تهران خارج کند مطابق نقشهای که طرح شده عملیات را آغاز میکند ولی در ایستگاه راه آهن متوجه میشود که در محاصره قرار دارد. پیش از دستگیری، ساک خود را با ساک مسافر دیگری به نام «حسین» تعویض میکند. دستگیری، بازجویی و شکنجه او نتیجه ای نمیدهد. لذا ساواک «احمد» را آزاد و او را تحت نظر قرار میدهد و در عین حال اطلاعیهای منتشر میکند که به یابنده ساک مژدگانی خواهد داد. «حسین» که ناچار است همسرش را برای معالجه به خارج بفرستد و نیاز شدید مالی دارد، در کیف «احمد» مقداری پول مییابد اما با توجه اطلاعیه منتشره برای دریافت مژدگانی، به شماره تعیین شده تلفن میکند ولی سریعا در مییابد که به ساواک تلفن کرده است. «احمد» نیز خانه «حسین» را مییابد. ساواک بر اثر تماس تلفنی «حسین»، رد منزل او را پیدا میکند. تعقیب و گریز و درگیری شدید صورت میگیرد، اما در پایان گروه موفق میشود اسناد را به دست آورد.