شکارچی و خارکنی با مشاهدهی تبهکاری استبدادطلبان به ضعوف مشروطهخواهان میپیوندد و پس از پیروزیهایی که به دست میآورند و خطراتی که برایشان ایجاد میشود سرانجام فرمان مشروطیت صادر میشود و شکارچی به حکومت منصوب میشود و خارکن نیز فرماندهی نیروی حکومتی میشود. ماموران دولت روسیهی تزاری چون آنها را سدی برای اجرای مقاصد خود میبینند، به قتلشان میزسانند. در لحظهی مرگ شکارچی صاحب پسری میشود که "صالح" نام گذاشته میشود.