پدری (نوح) درصدد نجات پسر گمشدهاش برمیآید که قاچاقچی الماس است. نوح با همراهی پسر دیگر و کوچکترش و دختر برادرش به مرز رفته کاری میکند که برادر کوچکتر خود را به جای طرف ناشناس معامله قاچاق معرفی کند.نوح که مرد خدا هم هست از پروردگار میخواهد که پسرش را از کجروی بازدارد.در آخرین دقایق پسر بزرگتر نوح ناگهان تغییر رویه داده و برادر کوچکترش را که در خطر قرار گرفته نجات میدهد و بدبن ترتیب نوح باردیگر دو پسر خوب خود را بازمییابد.