"احسان" و "امیر" دو برادرند، به خاطر بدهکاریهای زیاد قصد پنهان شدن دارند که با "نازی" برخورد میکنند. نازی برای کمک به آنها نقشهای میکشد و به عمویش خبر میدهد که اگر پولی را که دزدان مطالبه میکنند نپردازد او کشته خواهد شد. عموی نازی که تنها وارث قانونیاش آرزوی مرگ نازی را دارد و نازی این حقیقت را پس از یک سلسله عملیات درمییابد و وکالت عمویش را در مورد ادارهی داراییش فسخ کرده و گرفتاری مادی احسان و امیر را نیز برطرف میکند.